زهرا گلیچ , همایش کار افرینی در محل هتل پارس تهران با حضور علاقهمندان و دانشجویان گردشگری و فعالان حوزه گردشگری و راهنمایان تورها برگزار شد. دکتر ابراهیم بای سلامی استاد دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران و مدیرعامل بزرگترین هلدینگ گردشگری، هلدینگ گردشگری تأمین اجتماعی (هگتا) در زمینه فرصتها و چالشهای کارآفرینی در گردشگری روستایی سخنرانی کردند. آقای عباس برزگر تجربه خویش در صنعت گردشگری را به عنوان کارآفرین برتر این حوزه به حضار در همایش انتقال دادند.
کارآفرینی در گردشگری روستایی به دلیل امکان فرصت اشتغال و کمک به مهاجرت معکوس از شهر به روستا مورد توجه بسیاری از دولتهاست. گردشگری از جهت ایجاد میزان اشتغال چه مستقیم و چه غیر مستقیم رتبه اول جهانی را دارد. بنابراین سرمایهگذاری در حوزه گردشگری چه به صورت فردی مانند تمرکز یک فرد برای شناسایی و خلق فرصت در زمینه گردشگری چه در سطح کلان به بهبود این صنعت کمک شایان توجهی میدارد. روستا نشاط آور است و برای بسیاری از شهریان حضور در فضای امن و آرام روستا طرب انگیز و شادی آور است. تجربه آقای عباس برزگر به عنوان یک تجربه منحصربفرد و خلاقانه محسوب میشود که توانست از هیچ ثروت بیافریند. فردی که از رنجهایش گنج ساخت. وی به عنوان یک فرد موفق در این صنعت عقیده دارد که اگر این تغییر را ایجاد نکنیم هرگز درآمد گردشگری را نخواهیم دید. همین الان بسیاری از دوستان در زمینه بومگردی فکر میکنند هر جای ایران رسیدند بگویند گردشگر به سرزمین من بیا و بازدید کن. یا اینکه با لیدرها بگویند مهمانانتان را بیاورید به مجموعه ما. در ابتدای شروع کار این تصور را داشتم که اختیار توریست در اختیار راهنمای تور یا آژانس است تا اینکه کسی به من گفت که توریست را راهنما نمیآورد. توریستها چیزی به نام برنامه سفر دارند و اگر میخواهید گردشگر به روستا ببرید. باید با مدیر فنی صحبت کنید تا آنها شما را در برنامه شش ماه بعد بگنجانند. برای توریست یا گردشگر باید روی شش ماه بعد کار کنید و توریست وارد کشور کنید. آنجا متوجه این نکته شدم که برای توریست داخلی باید این کار را کرد.
ابتدای کار پس از ورود چند پول جادویی داشتم. از طرفی میخواستم کسب و کار جادویی داشتم چارهای نداشتم که این پول را در تبلیغ کارم صرف کردم. چند مدیرعامل آژانسها را شناسایی کردم مسافر آمد ذره ذره پول بیشتری جذب کردم. از بچگی ذهن مشتری را میخواندم. مسافر آمد. بعد از 350 مسافر که آوردم. دریافتم
فرصتسازی کردم. کم کم مردم ده تغییر کردند و فهمیدم که محیط روستا درگیر شوند باید مردم روستا درگیر شوند. به فرایند پولسازی فکر کردم اول احترام به حقوق دیگران را دیدم و در هتلها از نزدیک نظافت و تمیزی را دیدم. چون اولین مسافرهایم آلمانی بودم برای همین رفتم و آلمان را دیدم. همیشه دنبال این بودم که دنیایم را عوض کنم و قهرمان شدن بودم. همیشه دنبال منجی شدم. در آلمان سه شهر را دیدم. برلین، هامبورگ، کلن شهرهای آلمان بودند که در سفرم بازدید کردم. به عنوان فردی که میلیاردی از این کار ساخته است و از کمترین امکانات این ثروت را ساختم. همه فکر میکنند برای صنعت گردشگری به زبان انگلیسی برای شروع نیازی نیست. سه تا مترجم داشتم. به عنوان کسی که با کمترین امکانات شروع کردم اول فکر میکردم که برای اینکه موفق بشوم به زبان انگلیسی نیاز است بعد دیدگاهم تغییر کرد. وقتی فردی انرژی مثبتی داشته باشد میتواند انرژی را به افراد دیگر منتقل کند. داشتن انرژی، نظم، انضباط و داشتن برنامه برای فرد مهم است.
در زمان سفرم به برلین شهردار برلین به خاطر کاری که کردم دو تا آرزو را برآورد کردم. با خرج شهردار برلین رفتم و از روستاهای برلین بازدید را انجام دادم. قبل از دیدن روستاهای گردشگری آلمان را ببینم فکر میکردم که ما چیزی نداریم بعد متوجه شدم که ما همه چیز داریم اما نمیدانیم چگونه از آن استفاده کنیم.
در تصور من جاذبه گردشگری داشتن رودخانه و جنگل است در حالی که در روستاهای آلمان دیدم که در روستا جاذبه خاصی نداشتند اما با برنامه، نظم، انتقال انرژی و عرضه داشتههایشان موفق شدند. در یک روستای گردشگری دیدم که برنامه داشتند برای اینکه چه ساعتی زمان غذاست و چه ساعتی کارهای دیگری را انجام میدهند. متوجه شدم که رمز موفقیت آنها چیست؟
قبل از سفرم به خارج از کشور، از برلین که برگشتم عزت نفس پیدا کردم و از آنچه داشتم خجالت نکشیدم بلکه به آنها افتخار کردم. گفتم مثلا بهترین پنیر دنیا را دارم و عزت نفس یافتم. من باور کردم خدماتی که میدهم بهترین است. از اروپاییان آموختم باید شروع کرد تا عالی شد. یک شب 17 تا مهمان وارد خانهام شدند و برای شام یک شب با سویا کلم پلو به افراد دادم. متوجه شدم غذای ما گیاهی و خاص است. به عنوان بزرگترین ما باید یادبگیریم. یکی از بزرگترین بخشهای گردشگری شکم گردی است. شکم گردی عالیترین جاذبه جذب گردشگر است و درآمد زیادی به همراه دارد. راز موفقیت اروپاییان ابتدا زیرساخت و کیفیت است. راهنمایان و گارسن باید آموزش ببینند و به افراد انرژی را انتقال بدهد. انرژی برای همه مهم است. برای تغییر وضعیت به تمام آژانسها بیانیه دادم که از رانندگان پول بگیرم. گاهی اوقات باید قاطع و بیرحم باشد. دستان واسطهها را بریدم. اگر توریست راضی باشد ما جهانی میشویم که این کار باعث شد که در اسم من در لونلی پلنت به عنوان ششمین شگفتی دنیا ثبت شود. در مواجهه با توریست وارد دنیای آن افراد میشوم و وارد بحثهای خصوصی و سیاسی نمیشوم. او را به عنوان دوست من خطاب میکنم. از تغییر میگویم نه تقدیر. امروز صاحب یکی از بزرگترین شرکتهای هواپیمایی ایران هستم. باور کردم و فهمیدم میتوانم جهانی فکر کنم. فرانسویها را دیدم که موفق شدم در گردشگری نباید کپی کنیم.
از دولت پول نگرفتم. این صنعت بهترین است و عاشق این صنعت هستم. برای بوم گردی باید کشاورز باشید. ارزش افزوده من گردشگری است. کار خوب مهم است. دنیای امروز یعنی رقابت است. اگر برنامه ریزی در این صنعت صورت گیرد موفقیت اتفاق میافتد. از شکستها هم پیروزی ساختم. باید پیروزی را ساخت. رویاپردازی یعنی من میتوانم و خواهم توانست. ارزش افزوده و برندسازی آموختم. هر روز باید آماده تغییر مرد باید خلاقیت و نوآوری داشت. در این صنعت 60% صرف آموزش و 5% صرف خود کنید 30% خرج توسعه و 5% صرف تبلیغات و بازاریابی کنید در این صورت این صنعت گسترش مییابد. در این کار مدیریت برنامه و پول اصل مطلب است.
- توصیههای کلیدی عباس برزگر
تا وقتی چیزی که داریم قدرش را بدانیم و به خاطر داشتههایمان شاکر و شاد باشیم. دنیا، دنیای تغییر است. سوختن و ساختن نداریم، دنبال تغییر باشیم با تغییر میتوان موفق شد. جدی باشید، مثل یک باغبان باید بیرحم بود و هرس کرد. باید قاطعیت داشت. امروز و فردا نکنیم بلکه همین حالا زمان شروع است. با دلسوزی نمیتوان موفق شد. هر کاری را باید استارتات بزنیم و شروع کنیم. آقای عباس برزگر کسی است که معتقد است. بازاریابی، مدیریت کشورهای غربی برای آموزش و پژوهش پول میدهند و هزینه میکنند. آنها بازارسنجی کرده و نسبت به نیاز بازار تولید میکنند. در همه چیز مدیریت و تنها راهش آموزش و پژوهش است. بهترین بازاریاب را انتخاب کرده و برای بازاریابی هزینه میکنند. در همه چیز میتوان با مدیریت موفق شد.