به گزارش بررسی نیوز، «سعید معیدفر» جامعهشناس در گفتوگو با ایلنا در خصوص چرایی کاهش آستانه تحمل افراد در جامعه به عنوان یکی از عوامل اصلی منجر به طلاق در بین زوجین گفت: زمانی که یک فرد قدرت پیش بینی نسبت به آینده را از دست میدهد و کنترل چندانی بر زندگی روزمره خود ندارد، معمولا این فرد ممکن است که دچار چنین مشکلی شود و با عدم پیش بینی اوضاع، هر رفتار نابهنجاری انجام دهد. وضعیت جامعه ایرانی نیز اکنون همینگونه است. در واقع زمانی فرد کنترل خود را از دست میدهد و آستانه تحملش پایین میآید که هیچ نوع ارزیابی نسبت به زندگی آینده و شرایط خودش ندارد.
وی ادامه داد: اما بر عکس اگر جامعهای بر اساس نظم خاصی، پیش بینیهای لازم را برای اعضای خود فراهم کند و آنها بتوانند بر اساس هنجارها، قانون مندیها و بر اساس عرفی که پایدار است زندگی کنند، اعضای آن جامعه میتوانند ارزیابی مناسبی برای رفاه و اشتغال و آینده خود و فرزندانشان انجام دهند، لذا در این شرایط افراد چنین جامعهای تلاش میکنند بهنجار رفتار کنند و خویشتنداری از خود نشان دهند و اتفاقات کوچک موجب واکنش ناخودآگاه و عصبی آنها نمیشود و فرد با یک برخورد مناسب و منطقی موضوع را با طرف مقابل فیصله میدهد.
رئیس سابق انجمن جامعهشناسی ایران در تحلیل خود در خصوص تبعات عدم خویشتن داری افراد در خانواده گفت: هر آنچه که در جامعه میگذرد، خانواده که یکی از نهادهای جامعه است و بسیاری از نهادهای دیگر هم تحت تأثیر این فرایند قرار میگیرند، لذا طبیعی است زمانی که واقعیات موجود جامعه و سطح انتظارات در زندگی خانوادگی افراد نامتعادل باشد و بنحوی روابط آن خانواده، روابط اجتماعی اعضا و نیازهای خانواده تأمین نگردد، طبعا افراد قدرت کنترل رفتار خود را از دست میدهند.
وی افزود: با افزایش تورم، بیکاری و مشکلات شدید اقتصادی متأسفانه عملا امکان زیست اولیه برای برخی از افراد جامعه ممکن نیست و سرپرست خانواده نمیتواند حوائج و نیازهای آن را برآورده کند و این فرد حتی ممکن است غیر از مسائل اقتصادی، در سطح جامعه و در محل کار به دلیل عدم مدیریت مناسب دچار زیان شود و همین وضعیت پریشان را ناخودآگاه به درون خانواده سوق دهد. در چنین شرایطی طبیعی است که افراد خانواده به ویژه سرپرست خانواده و اگر مرد و زن هر دو شاغل باشند، هر دوی آنها در خانه تعادل روحی و روانی نخواهند داشت و آثار مشکلات و گرفتاریهای درون جامعه بر زندگی آنها تأثیر میگذارد.
وی افزود: نکته مهمتر این است که یک جامعه از نهادهای متعدد تشکیل شده و افراد در هر کدام از این نهادها نقش دارند و فعال هستند. تمام این نهادها با یکدیگر ارتباط و تعامل دارند و با کمک به هم به یکدیگر سرویس متقابل ارائه میدهند. وقتی در جامعه سایر نهادهای اجتماعی از کار افتاده باشد و صرفا تنها نهاد اجتماعی فعال، خانواده باشد، بدیهی است که تمام فشارها و مشکلات جامعه که باید میان نهادهای مختلف تقسیم شود که بخشی هم به خانواده برگردد، بر دوش نهاد خانواده قرار میگیرد و خانواده یک بار بسیار اضافی که بار فقدان نهادهای دیگر است را هم به دوش میکشد.
وی به ذکر مثالی به تشریح موضوع پیش گفته پرداخت و گفت: برای مثال خانوادهای را در نظر بگیرید که دارای فرزندانی است و این فرزندان امروزه امکان اینکه استقلال پیدا کنند را ندارند، چون سایر نهادهای دیگر که باید وظیفه خود را انجام دهند تا فرزندان جوان برای داشتن خانواده و شغل به استقلال برسند، وجود ندارد و در نهایت فرد تا سنین بالا در خانواده بسر میبرد و تمام مشکلات و بحرانها را به خانواده و سایر اعضای آن انتقال میدهد و بار اقتصادی روانی خود را بر خانواده تحمیل میکند. از سوی دیگر نگرانی خانوادهها نسبت به آینده آنها نیز بر روابط بین اعضا تأثیر میگذارد و نهایتا این خود به مشکلات دیگر میافزاید. در مجموع میتوان گفت در جامعه امروز ما نهادهای دیگر از کار افتاده و خانواده به تنهایی بار تمام مشکلات را به دوش میکشد و برخی از آنها در نهایت از پا در میآیند.
به گفته معیدفر وقتی مکانیزمهای حیات اجتماعی تضعیف میشوند و انسانها نقش جدی خود را برای بقا جامعه از دست میدهند و در مجموع منفعل میشود، ناخودآگاه این موضوع بر اقتصاد تأثیر میگذارد و اقتصاد هم تضعیف میشود چون همه باید به نحوی در تولید و توسعه کارآفرینی درحوزه اقتصاد نقش داشته باشند، اما از آنجایی که این مکانیزمهای از کار افتاده، چنین فرصتی را ایجاد نمیکنند، لذا در عرصههای مختلف مانند حوزههای روابط اجتماعی، اقتصادی و ارزشهای اخلاقی اختلال ایجاد میشود.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه بخشی از فروپاشی خانواده علاوه بر آنچه که به آن اشاره شد به تحولات فرهنگی اجتماعی باز میگردد، درباره تأثیر عامل جغرافیایی بر فروپاشی و یا دوام خانواده در جامعه ایرانی افزود: برای نمونه در مناطق توسعه یافتهتر سبک زندگی افراد تغییر یافته و تأثیراتی را بر روی خانواده گذاشته که باید مستقلا بررسی شود. برای مثال در مناطقی مانند تهران و کلان شهرها که نسبتا توسعه یافتهتر از حاشیه کشور هستند با یک نوع تنوع فرهنگی و تحولاتی در سبک زندگی جدید مواجه هستیم که ناخواسته بر مسئله ازدواج و طلاق تأثیر گذار است.در برخی مناطق حاشیهای کشور شاید مشکلات اقتصادی بیشتر باشد اما چون هنوز روابط قومی، طائفهای و نهادهای پیشین فعال هستند، در آنجا ممکن است برخی گرفتاریهای خانوادگی کمتر باشد به رغم اینکه چالشهای اقتصادی بیشتر است اما در مناطقی مانند تهران و کلانشهرها از آنجایی که نهادهای اجتماعی پیشین تضعیف شدند و نهادهای دیگری جایگزین آنها نشده و خانواده تنهاست، کوچکترین مشکل اقتصادی یا مشکلات دیگر آن خانواده را از پا در میآورد.
وی با اشاره به ضعف و فقدان نهادهای اجتماعی و در نتیجه تنها بودن خانوادهها گفت: متأسفانه در کلان شهرها به دلیل مداخلاتی که از بالا انجام شده این نهادهای جدید نتوانستند جایگزین نهادهای پیشین از دست رفته شوند. به همین دلیل در کلان شهرها خانواده بسیار بیشتر تحت فشار است تا در مناطقی که کمتر توسعه یافته است چون هنوز نهادهای سابق تأثیرگذار است و میتواند از خانوده حمیت کند.
«امانالله قرایی مقدم» جامعهشناس به ارزیابی خود درباره علت کاهش آستانه تحمل افراد در جامعه به عنوان یکی از عوامل اصلی منجر به طلاق در بین زوجین پرداخت و گفت: در برهههایی هر ساعت حدود 21 طلاق صورت میگرفت، که این مسئله نشان میدهد بیشتر ازدواجها احساسی و بدون منطق است. در حقیقت جوانان بدون شناخت کافی از یکدیگر، بدون مطالعه، دوراندیشی و نداشتن آمادگی به لحاظ اقتصادی تصمیم به ازدواج میگیرند که این شرایط کاهش آستانه تحمل زوجین و در نتیجه فروپاشی خانواده را در پی دارد.
وی ادامه داد: از طرفی وقتی بیشتر افراد جامعه مشکل معیشتی دارند و این گرانی و تورم هر روز روند صعودی دارد، بالطبع بر سلامت افراد خانواده به ویژه زنان تأثیر میگذارد و آستانه تحمل و سازش آنها را در خانواده کاهش میدهد و با اندک بهانهای، روابط متلاشی میشود.لذا شاهد هستیم که حرمتها میان زنان و مردان در برخی خانوادهها از میان رفته است و ما شاهد فروپاشی بیشتر بنیان این خانوادهها هستیم.
قرایی مقدم در خصوص کاهش سلامت روان مردم و عدم خویشتن داری در برخورد با موضوعات مختلف در جامعه و در درون خانواده با اشاره به اینکه ذهنیت حاکم بر روابط در تمام جوامع حسی و مادی است، گفت: «پیتریم سوروکین» استاد هاروارد و جامعهشناس معروف بر این باور است که ذهنیت بشر سه دوره را طی کرده است؛ نخست دوره عقلانی که در اندیشه یونانی حاکم بوده و دوم دوره شهودی که در قرون وسطی شکل گرفت و از قرن شانزدهم به بعد و در دوره کنونی نیز عصر رواج فلسفههای مادی و حسی است که بشدت در جامعه ایرانی و خانوادهها حاکم است و روابط بر این اساس شکل گرفته و پیش میرود که به نوبه خود بر سلامت روان افراد و به ویژه رابطه همسران نیز تأثیر گذار است و بر ادامه زندگی آنها سایه افکنده است. در فضای کنونی ذهنیت جامعه ایران کاملا مادی است و افراد از روی ظاهر، موقعیت اجتماعی، درآمد و شغل مورد قضاوت قرار میگیرند.
وی به تشریح دلایل فروپاشی خانوادههای ایرانی در سالهای اخیر پرداخت و گفت: یکی از مهمترین دلایل ازدواجهای ناموفق در سالهای اخیر در میان جوانان عدم تناسب فرهنگی است. شاهد هستیم دختران و پسران به شیوههای نادرست در فضای مجازی و در خیابانها با یکدیگر آشنا میشوند و شناخت و درکی درستی از یکدیگر و ازدواج ندارند و در بسیاری مواقع به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی تناسبی میان دختران و پسران و خانوادههای آنها وجود ندارد و این زمینه را برای یک ازدواج سست و فروپاشی زودهنگام آن آماده میکند.
وی اظهار داشت: علاوه بر آن بررسی که بنده از سال ۵۶ در خصوص طلاق در تهران و آقای دکتر آقاجانی در شیراز و اصفهان انجام دادیم، حدود ۱۶ عامل در خصوص طلاق دخالت دارد. عدم تناسب سنی، عدم تناسب فرهنگی و جغرافیایی، نارضایتیهای جنسی و کاهش اعتقادات مذهبی از مهمترین دلایل طلاق است.
وی با تاکید بر اینکه عامل فرهنگی نیز در افزایش آمار طلاق در جامعه امروز نقش دارد، گفت: ما شاهد هستیم که رقابت، ظاهر بینی و هم چشمیها بشدت در فضای جامعه و خانواده حاکم است.
این جامعهشناس در ادامه افزود: مشکل مهم دیگری که در جامعه امروز ایران در روابط برخی زوجین شاهد آن هستیم متأسفانه عدم تعهد و پایبندی بین برخی از آنهاست، به طوری که با کوچکترین چالش یا مشکل به سمت طلاق میروند. به طوریکه یکی از زوجین با اندک مسئلهای در خانواده و یا در رابطه با همسر خود، بهانه گیری میکند و به دنبال بر هم زدن ازدواج خود هستند.
قرایی مقدم فرزندآوری را در کاهش طلاق موثر دانست و گفت: افزود: طلاق معمولا در همان دهه اول زندگی رخ میدهد و وقتی فرد به میانسالی میرسد، با داشتن فرزندان کمتر به طلاق و جدایی فکر میکند. در واقع نداشتن فرزند خود موجب کاهش تعهد در زندگی مشترک میشود. لذا فرزندآوری بنیان خانواده را محکمتر میکند. همچنین نوع معاشرت و همنشینی با دوستان نامناسب تأثیر منفی بر زندگی و باورهای افراد دارد. از سوی دیگر محل زندگی و جفرافیایی نیز در آمار طلاق تأثیرگذار است؛ برای مثال در برخی نقاط شهر تهران میزان طلاق کمتر از نقاط دیگر شهر است که دلیل آن قوی بودن باورهای مذهبی و معنویات است.
وی همچنین با اشاره به عامل اقتصادی در کاهش آستانه تحمل افراد در جامعه و تأثیر آن روی جدایی زوجین افزود: اگر دولت در راستای حل مشکلات اقتصادی به جد گام بر دارد و با تقویت اقتصاد، تولید، توسعه، کار آفرینی و اشتغال میتواند در بهبود معیشت مردم و امنیت روانی خانواده نقش مهمی ایفا کند.